نامهربانی با یک نابغه بندرماهشهری؛ میراث زندهای که از زادگاهش رانده شد
 
														
							
							
						این پژوهشگر برجستهی ادب فارسی، ده سال پیش در اقدامی تحسینبرانگیز، تصمیم گرفت کتابخانهی شخصی خود شامل ده هزار جلد کتاب را به مردم بندرماهشهر اهدا کند. قرار بود مسئولان شهر این میراث ارزشمند را به بندرماهشهر منتقل کنند تا در فرهنگسرایی تازهتأسیس به نام «دکتر ابراهیم قیصری» نگهداری شود و در خدمت مردم و نسلهای آینده بندرماهشهر و استان خوزستان قرار گیرد.
اگرچه این فرهنگسرا در سال ۱۳۹۸ با حضور دکتر صالحیامیری، وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی افتتاح شد، اما انتقال کتابهای اهدایی به دلایل نامشخص هرگز انجام نشد. فرهنگسرا پس از مدت کوتاهی بسته شد و این بیتوجهی نسبت به یک سرمایهی فرهنگی و فرهیخته که بیش از شصت سال برای اعتلای زبان فارسی و هویت زادگاهش تلاش کرده، بازتاب گستردهای در میان اهالی فرهنگ و ادب کشور یافت.
این بیمهریها البته تنها به ماجرای فرهنگسرا محدود نیست. در سالهای گذشته نیز مدرسهای که به نام دکتر قیصری در بندرماهشهر نامگذاری شده بود، پس از مدتی تغییر نام یافت. این در حالی است که در استانی با تنوع بینظیر قومی و زبانی چون خوزستان، بندرماهشهر به همت و کوشش او دومین شهر استان است که فرهنگلغت زبان بومی خود را دارد؛ اثری که میتوان آن را «شاهنامهی زبان ماهشهری» دانست. با این وجود، مسئولان محلی حتی از برگزاری آیینی ساده برای رونمایی این دستاورد ارزشمند دریغ کردند.
شاید هم اقدام دکتر قیصری در اهدای کتابخانهی نفیس خود به شهر جم ــ شهری دور از پایتخت و برخلاف رسم معمول اهدا به دانشگاهها یا مراکز علمی بزرگ کشور ــ در دل خود ناگفتههای بسیاری داشته باشد.
در نهایت اما، مدیران دوراندیش استان بوشهر با بهرهگیری هوشمندانه از این فرصتِ از دسترفته برای ماهشهریها، توانستند دکتر قیصری را قانع کنند تا کتابخانهی دههزارجلدی خود را به شهرستان جم اهدا کند. به پاس این اقدام ارزشمند، مراسمی ملی با حضور بزرگان ادب فارسی برگزار شد و همزمان با حضور ایشان و خانوادهی محترمشان، کلنگ ساخت فرهنگسرایی ویژه برای این مجموعه نفیس بر زمین خورد؛ در شهری ۶۰۰ کیلومتر دور از زادگاهی که او همواره عاشقش بود. کلنگی که شاید نماد این حقیقت باشد که چرا استان بوشهر در سالهای اخیر در بسیاری از عرصهها از دیگر استانها پیشی گرفته است.
این رویداد تلخ یادآور آن است که چگونه یک فرهیخته و نابغهی فرهنگی، پس از سالها تلاش و پژوهش، از زادگاه خود رانده میشود و فرصت بهرهمندی مردم و نسلهای آینده از میراث او از میان میرود. مسئولان بندرماهشهر، در حالی که میتوانستند این سرمایهی گرانسنگ را پاس بدارند، با بیتوجهی خود فرصتی تاریخی را از شهر و نسلهای آیندهاش گرفتند.
 
				

 
											 
											 
											 
											